بهاری ترین رویای من
عجیب هوایت در سرم پیچیده !
امشب
یک دقیقه بیشتر کشمکش ِسنگینی ِ سکوت و اشک های بی اراده را احساس کردم
یک دقیقه بیشتر در عمق ِشب به اسفناکی ِ داستان نیمه تمام ِمن و تو ... گریستم
یک دقیقه بیشتر برای نوشتن از عشق ِتو قیام کردم ...
یک دقیقه بیشتر طعم ِشور ِدلتنگی را مزه کردم ....
یک دقیقه بیشتر نامت گل واژه ی دعایم بود ...
و
چه تلخ بود دقیقه ی کشدار و مریضی که برای داشتنت پر پر میزد
....
آه ای تنها رویای دقیقه های سردم
یک دم
فقط یک دم
ترا می خواستم
تا دیوانه وار به چشمانت خیره شوم
تا چشمان کهربائیت ... دیوانگی هایم را رام کند ...
آه ...
دلم برای غربت چشمانت .... بی تاب ست
تا
شور ... صبر را به سرای بی ستونم تحمیل کنم ...
امان از دقیقه ای که حقیقت ِ محض ِترا نداشتن بود ...
امشب شانه به شانه ی دلتنگی ... معجزه ی بودنت را تمنا کردم ...
سلام زمستان !
نظرات شما عزیزان:
صحرا 
ساعت17:13---24 فروردين 1391
زیبا بود فقط این خط های وسطش چیه؟؟؟؟
sahra 
ساعت19:31---5 اسفند 1390
m 
ساعت12:38---24 دی 1390
|